سخت است در جمعی تنها باشی و اجازه‌ی تنها شدن نداشته باشی. آن‌گاه لبانت را با لبخندی مصنوعی بخیه می‌زنی تا چهره‌ات باکره بماند. به جایی چشم می‌دوزی که درست پشت گوشت هست، همان جایی که می‌گفتند هرگز نخواهی دید. می‌خواهند با تو کاری کنند که در عوض فیزیک به متافیزیک لعنت بفرستی و بگویی این چه بختیست که هارمونیک اصلی ترانه‌ی زندگی‌ام با فرکانس تشدید پل‌های پشت سرم یکسان شده است؟ می‌خواهند آن چه که بدان فحش می‌دهی برایت مهم شود. در سرزمینی که حتی گردش زمین به دور خورشید نیز چینی نازک تنهایی‌ات‌ را ترک می‌اندازد چگونه می‌توان انتظار داشت که وسط چهار راه خاطرات وحشی خرد و خاکشیر نشوی؟ با این حساسیت چهار فصلت، با این بها دادنت به بهایی‌ها، با این فکری که هر ظلمی او را کفری می‌کند، با این چراغی که عبور هر مظلومی او را روشن می‌کند، تو را به تیمار‌خانه‌ای، تاریک‌خانه‌ای می‌برند که آن‌جا زمان از نبودنت قانع شده باشد. می‌گویند از هفت دنیا آزادی حال آن که به دست و پایت زنجیر می‌بندند. تو را قرص می‌دهند تا دلت نه، ته دلت قرص شود. درست مثل گاردی‌های سالِ رای من کو که شیشه‌های ماشین‌ها را می‌شکستند به نام تو سر به سر شیشه‌ها می‌گذارند تا بگویند دوز داروها برای تندرستی‌ات کافی نبوده است. تو را نمی‌توانند خوب کنند، خواب می‌کنند. سرت را سرسری می‌تراشند تا از چشم مردم بیفتی. دیگر دیوانه‌های زنجیری بلند فریاد می‌زنند عمو زنجیرباف زنجیر منو بافتی؟ پشت کوه انداختی؟ تا می‌خواهی بپرسی کدام کوه؟ رشته‌کوهی از کولبران را می‌بینی که در روز روشن بارشان، جنس قاچاقشان، عقل است، اما آن سوی میله‌ها کسی نیست که آن‌ها را تحویل بگیرد. این رسم دنیاست که اگر زیاد فکر کنی دیوانه می‌شوی، از م با دیگران، از شورا اخراج می‌شوی. فقط کاش درست یک قدم مانده به دیوانه شدن کسی بود که این حجم از فکر کردن را از تو برای آیندگان به ارث ببرد.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لوازم آرایشی و بهداشتی دیگ بخار هواساز Adam شبنم پاییزی دیزل ژنراتور خبری balootchap درب ضد سرقت | قیمت درب ضد سرقت